هر چیز از همه جا
هر چیز از همه جا
|
||
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : علی سمیعی يكي از مورخان معروف يوناني كه در زمان هخامنشيان مي زيست،گزنفون(430 تا352ق م)بود.او يكي از شاگردان سقراط (م 399ق م) حكيم معروف يوناني بود.وي داراي چند كتاب در مورد ايران است. در كورش نامه خود،وصيت نامه كورش كبير را نگاشته است.كورش كبير(559 تا 529 ق م) بزرگترين پادشاه ايران قديم مي باشد.او در كنار اسكندر و قيصر(ژول سزار) يكي از پادشاهان بزرگ و مشهور جهان مي باشد.كورش از چند جهت داراي معروفيت ميباشد:نخست آنكه پيامبران بني اسرائيل او را ستوده اند و براي او احترام زيادي قائل بوده اند. ديگر آنكه كورش در نظر مورخان قديم و جديد،باني بزرگترين دولت مقتدر مي باشد. اما اگر به ديده انصاف بنگريم،كوروش از حيث فتوحات معروفيت پيدا نكرده است.آنچه او را شهره خاص و عام ساخت،رفتار و منش دادگرانه او بود.در شهرها پس از فتوحات كشتار نميكرد و به مقدسات آنها احترام ميگذارد.طبق نظر مورخين،او سرداري دلير و كاردان به سياست بود. وصيت نامه او به راستي نمونه كامل يك برنامه درست وكامل زندگيست.بهتر است وصيت نامه او را از زبان گزنفن بشنويم: فرزندان من،وستان من!اكنون به پايان زندگی نزديك گشتهام. من آن را با نشانههای آشكار دريافتهام.وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكی، جوانی و پيری بختيار بودهام. هميشه نيروی من افزون گشته است، آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمیكنم كه از هنگام جوانی ناتوانترم.من دوستان را به خاطر نيكويیهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار خويش ديدهام.زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز میگذارم. اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پيروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم. در اين هنگام كه به سرای ديگر میگذرم، شما و ميهنم را خوشبخت میبينم و از اين رو میخواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چيزی است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت می پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد می گردد به آتيه تسلط پيدا می كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسيد كه در بقای او هيچ ترديدی نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روی ندهد.من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم كه آزمودهتر است كشور را سامان خواهد داد.فرزندانم! من شما را از كودكی چنان پروردهام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوانتران از شما آزرم بدارند.تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان يک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند. همواره حامی كيش يزدان پرستی باش، اما هيچ قومی را مجبور نكن كه از كيش تو پيروی نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسی بايد آزاد باشد تا از هر كيشی كه ميل دارد پيروی كند .هر كس بايد برای خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاری به دست نتوان آورد.از كژی و ناروايی بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجرای عدالت تسامح ورزيد ، ديری نمی انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياری به مردم سپری كردم . نيكی به ديگران در من خوشدلی و آسايش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برايم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نياکان درگذشتهی ما، ای فرزندان اگر می خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.پيكر بیجان مرا هنگامی كه ديگر در اين گيتی نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد. چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اينهمه چيزهای نغز و زيبا میپرورد آميخته گردد.من همواره مردم را دوست داشتهام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت میبخشد آميخته گردم. هماكنون درمی يابم که جان از پيكرم میگسلد ... اگر از ميان شما كسی میخواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود.از همه پارسيان و هم پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند. به واپسين پند من گوش فرا داريد. اگر میخواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد. برگرفته از:کــوروش نـــامه – گـزنـفون "my facebook: ali samiee zafarghandi" نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ
نقد بازی های جدید هنر فیلم و ادبیات پيوندها
تبادل لینک هوشمند |
||
|